به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مقتدایی، قائم مقام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شب گذشته (دوشنبه) در ویژه برنامه «بنیانگذار» که به مناسبت ایام رحلت امام خمینی (ره) از شبکه یک سیما پخش میشود حضور یافت و خاطراتی از ایام مجالست خود با بنیانگذار انقلاب اسلامی را نقل کردند.
محمد حسین رنجبران، مجری «بنیانگذار» در ابتدای این برنامه گفت: «در این برنامه (بنیانگذار) سعی میکنیم در خدمت بزرگان نظام و کسانی که در عرصه مختلف انقلاب و نظام حضور داشتهاند، باشیم و درباره آنچه در این ۴۱ سال گذشته و به خصوص درباره رهبری نظام جمهوری اسلامی و عبور از بحرانها و افقی که در آینده پیش رو داریم، گپ بزنیم و صحبت کنیم. امشب در برنامه «بنیانگذار» در خدمت یکی از افراد شناخته شده نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم که از شاگردان به نام امام خمینی (ره) است که از سال ۱۳۳۸ شاگردی امام (ره) را در کارنامه خود دارد و در گامهای مختلف نهضت انقلاب اسلامی، کنار امام (ره) بودهاند و بعد از انقلاب هم از اعضای شورای عالی قضائی بودند و مدیریتهای مختلفی را همچون ریاست حوزههای علمیه کشور در کارنامه خود دارند.»
متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است.
سلام عرض میکنم. خیلی ممنون و متشکر که وقت گذاشتید.
سلام عرض میکنم و از برنامهای که تنظیم کردید تشکر میکنم.
چون ایام ارتحال امام خمینی (ره) است؛ به ۳۱ سال پیش بازگردیم که در این زمانها چه حس و حالی داشتید؟ چه چیزهایی را پیگیری میکردید؟ از سلامتی امام (ره)، از خبرهایی که به شما میرسید و چه نگرانیها و دغدغههایی داشتید؟
از شما و برادران عزیزی که در خدمت شما هستند، تشکر میکنم. آشنایی ما با حضرت امام (ره) برای قبل از شروع نهضت است. من در اصفهان در مدرسه صدر اصفهان حجره داشتم، تحصیل میکردم. یک روز در وسط حیاط بزرگ مدرسه که باغ و گلکاری داشت، قدم میزدم. سه نفر روحانی جوان و خیلی خوشتیپ بودند. خدمت آنها رسیدیم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتند ما از قم آمدیم.
یکی مرحوم آیت الله عمید زنجانی بود که آن زمان یک طلبهای بودند. بعداً بحمدلله یکی از روحانیون برجسته در تهران، هم حوزه و هم دانشگاه بودند و خدمات و برکات بالایی داشتند. یکی مرحوم آیت الله سیدهادی خسروشاهی بود که اخیراً در جریان کرونا به رحمت الهی پیوست. آنجا به آنها پیشنهاد کردیم به حجره ما بیایند. حجرهای در مدرسه داشتیم و خواستیم هر سه نفر به حجره ما بیایند. هزینه هر سه نفر باخودشان بود ولی جا دادیم که هتل نروند. در صحبتهایی که با این سه بزرگوار داشتیم، وقتی آشنا با وضع تحصیلی من شدند، آقایان گفتند در حوزه قم حاج آقای روح الله خمینی (ره) هست و از اساتید مهم حوزه هستند و یک دوره اصول چند سال تدریس کردهاند و دوره ایشان تمام شده و الان دوره دوم اصول را شروع کردهاند. به من اصرار میکردند که حیف است اصفهان بمانید، به قم بیایید تا در درس ایشان شرکت کنید، غنیمت است.
ما به عشق درس امام (ره) از اصفهان به قم آمدیم. روز اول ورود در درس امام (ره) شرکت کردم. در مسجد سلماسی بعدازظهرها ایشان اصول میفرمودند. جمعیت فراوانی هم بود. تقریباً در زمان ریاست (مرجعیت) مرحوم آیت الله بروجردی بود. درس مرحوم امام (ره) آن زمان تقریباً همردیف درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود، با اینکه ایشان مرجع تقلید و مرجعیت کل و ریاست کل داشتند. آشنایی ما با حضرت امام (ره) از آنجا شروع شد.
در ارتحال حضرت امام (ره)، روحیهای را از حضرت امام (ره) آموختیم و آن روحیه اعتماد به خداوند و اتکال به خداوند بود. این روحیه در امام (ره) خیلی روشن بود. طوری بود که حضرت امام (ره) در اوایل نهضتشان نسبت به قدرت شاه و مَناسبی که بود، هیچ اعتنایی نداشت.
یعنی برای ایشان مهم نبود.
هیچ مهم نبود، فقط خدا و اعتماد و توکل به خدا بود. حرفی اگر به نظر ایشان خلاف میآمد با آن برخورد میکردند، حرف برای هر کسی باشد. شخص شاه یک حرف و صحبتی بیان کرد، امام (ره) روز بعد علیه او موضع گرفت و تعبیر به «مردک» کرد! من تو را نصیحت میکنم، من نمیخواهم طوری شود مردم و ملت تو را از ایران بیرون کنند.
چنین روحیهای در حوزه، قبل از امام (ره) دیده میشد؟
نه، ابداً دیده نمیشد. از این روحیه یاد گرفته بودیم. وقتی امام (ره) رحلت کرد و ایشان مرحوم شدند، میدانستیم اوضاع مثل زمان سابق نمیشود، آن زمان امام (ره) بالای سر این ملت بود ولی مثل اینکه امیدی داشتیم، پشتوانهای داشتیم.
با همان درس توکلی که گرفته بودید.
بله. میگفتیم خداوند کمک میکند و نظام ولایت فقیه و حکومت اسلامی تشکیل شده و این نظام رها نمیشود، به این اعتماد داشتیم. بین خود و خدا فکر میکردیم که لطمهای رفتن امام (ره) و رحلت ایشان به این نظام وارد نمیکند. بعد هم دیدیم که همین شد و آنجا مقام معظم رهبری وصیتنامه را باز کردند و شروع به خواندن کردند. حالا این اعضای خبرگان یک نفر را به عنوان رهبر تعیین کنند یا چند نفر را به عنوان شورای رهبری تعیین کنند.
خودتان احتمال کدام را میدادید؟
هنوز هیچ فکری نکرده بودهایم. نمیدانستیم چه چیزی پیش خواهد آمد. واقعاً نمیدانستیم چه چیزی پیش میآید. آنجا صحبت شد و روی افراد صحبت میکردند. اول روی مراجع بزرگوار از جمله آیت الله اراکی، آیت الله العظمی گلپایگانی و امثالهم صحبت میکردند. انتقاداتی میشد و از آنها رد میشدند. افراد دیگری صحبت میشد. صحبت زیاد بود تا مغرب ادامه داشت و به نتیجه نرسید. آقایان اعلام کردند جلسه بعد از نماز مغرب ادامه دارد.
جلسه را بعد از نماز مغرب ادامه دادند. باز هم شب به نتیجه نرسیدند که آیا یک نفر را تعیین کنند یا شورا تشکیل دهند. به فردا صبح موکول شد. روز بعد عنایات پروردگار شامل شد، اگر لطف و عنایت پروردگار نبود به نتیجه نمیرسید. آنجا تقریباً بالاتفاق آقایان این نظر را داشتند که شورای رهبری صحیح نیست؛ فقط یک نفر به عنوان رهبر تعیین شود، آنهم انگشت روی شخص مقام معظم رهبری گذاشتند. مسنتر از ایشان بودند، کسانی که شاید از نظر علمی در رتبه بالاتر بودند، حضور داشتند، اما آنکه جامع جمیع اوصاف باشد، هم از نظر علمی مجتهد مسلم، هم از نظر مدیریت دارای تجربه و دارای تدبیر و بتواند اداره کند، از نظر شناخت دشمن شناسی، وضع موجود را بشناسد، کسی که جامع این صفات است از نظر تقوا تقوای لازم در حد مرجعیت و رهبری را دارد لذا روی ایشان تکیه کردند.
همان قبل از ظهر از طرف خبرگان اعلام شد که نظر خبرگان این است که بعد از امام (ره)، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر باشند. از آنجا هم چون مدیریت ایشان در دوران ریاست جمهوری بود، مردم هم شناخت داشتند. وقتی اعلام شد هیچ اعتراضی نشد، نه اغتشاشی شد، نه سروصدایی بلند شد. همینقدر که اعلام شد رهبری با آیت الله خامنه ای است، تمام حوزههای علمیه، دانشگاه، بازار، مردم، کسبه و … بالاتفاق پذیرفتند و بحمدالله آن زمان خود ماها که رأی دادیم شناختی که الان داریم را نداشتیم. نمیدانستیم ایشان چطور اداره میکند. بالاخره میگفتیم ان شاالله خوب است و همانند زمان امام (ره) اداره میشود اما اطمینان نداشتیم. هر چه پیش آمد، اعتماد آقایان بیشتر شد که اگر الان هم بنا میشد رهبر تعیین کنند آقایان از ایشان نمیگذشتند.
به عنوان کسی که شاگردی امام (ره) را کردهاید، شاگردی امام (ره) را در کارنامه خود دارید، امام (ره) را از قبل پیروزی انقلاب میشناختید، چه ویژگی را در حضرت آیت الله خامنه ای به شدت نزدیک به امام (ره) میدیدید؟
ویژگی مهم امام (ره)، همان توکل به خدا بود؛ اینکه با آن اعتماد و پشت گرمی به خداوند، از هیچ چیز و هیچ کسی نمیترسد و در هر اقدامی هم که مصلحت ببیند با قدرت وارد میشود. من عین همین اعتماد و توکل را در ایشان هم میبینم.
در جایی فرمایشی از شما میخواندم که به قضیه توکل امام (ره) برمی گردد، اشاره کرده بودید بعد از حمله فیضیه روحیه امام بسیار عالی و مقتدر و قوی بود و حتی اعلامیهای علیه شاه صادر کردند که شاه دوستی به معنای چپاول است، ولی همان روز خدمت یکی دیگر از آقایان رسیده بودیم که یک روحیه ترس بر او حاکم شده بود و حتی صحبت کند که کماندوها حمله نکنند. در این زمینه توضیح میفرمایید.
مرحوم آیت الله خادمی اصفهانی که از علمای بزرگ اصفهان بودند، ما بستگی با ایشان داشتیم. ایشان به قم تشریف آورده بودند و ایام عید بود. درسها تعطیل بود، منزل ما بودند. بعد از قضیه فیضیه که کماندوها از شب حمله به مدرسه فیضیه کردند و آن قضایا اتفاق افتاد، صبح روز بعد ایشان فرمودند منزل امام (ره) برویم. آن زمان میگفتند حاج آقا روح الله.
گفتند منزل حاج آقا روح الله برویم و خدمت ایشان برسیم. به منزل امام (ره) رفتیم. حاج احمد آقا درب منزل ایستاده بودند و هنوز ایشان معمم نبود. دانشگاه میرفتند. گفتم آیت الله خادمی از اصفهان آمدهاند. رفت و گفت و پاسخ دادند که امام (ره) فرمودند به داخل تشریف بیاورید. ظاهراً دو نفر خدمت امام (ره) نشسته بودند. ما وارد شدیم و قضیه دیروز و کماندوها و … حاج احمد آقا در منزل به طلبهها که میآمدند میگفت آقا فرمودند در منزلهای خود بروید و بیرون نیایید. هر چه در ظاهر نباشید بهتر است.
امام (ره) یک صفحه کاغذی جلوی خود داشتند که نیمی از آن نوشته بود و نیمی دیگر مانده بود. مثل اینکه وسط کار برخی آمده بودند امام (ره) ننوشته بودند. بعد معلوم شد این همان اطلاعیهای بود که میخواستند منتشر کنند. چون من دو جمله از این برگه را وقتی کنار ایشان نشسته بودم دیدم، همان جملاتی بود که در اطلاعیه بود. امام (ره) قدری وضع موجود را مطرح کردند و حمله روز گذشته را بیان کردند و فرمودند این حمله شاه به مدرسه فیضیه، برای شاه و اطرافیان او خیلی سنگین و گران تمام میشود. فرمودند اینها حمله کردند، یک عده از طلبهها را شهید کردند، تخریب کردند، کتابها و قرآن را سوزاندند، ولیکن برای آنها گران تمام میشود.
فرمودند حالا وقت کار ما است. کار ما الان شروع شده است. باید دامن همت به کمر بالا بزنیم و شروع به تلاش و فعالیت کنیم. ۳-۲ مرتبه فرمودند که الان از حالا کار و برنامههای ما شروع میشود. این برنامهای که تا الان به اینجا رسیده است باید این برنامه را اجرا کنیم. در همان اطلاعیهای که دادند، همان که گفتند شاهدوستی به معنای چپاول و غارت گری است، همین حرفها انجا بیان کردند. فرمودند اینها فکر کردند مثلاً با حمله به فیضیه و شهید کردن عدهای میتوانند کارهای خود را به ثمر برسانند.
بعد از آنجا مرحوم آقای خادمی فرمودند منزل یکی از مراجع هم سر بزنیم. به آنجا رفتیم و من دیدم ۱۸۰ درجه تفاوت روحیه وجود دارد. روحیه امام (ره) که حالا وقت کار است و با آن صلابت میگفتند، حالا باید شروع به فعالیت کنیم، تا آن آقا که مکرر میگفتند چه باید کرد؟! و گفتند که این کماندوها امروز به فلان مدرسه هم حمله کنند پس قصد حمله به مدارس را دارند، چه باید کرد؟ هی ناراحت بودند، حتی به این فکر افتادند که یکی از آقایان را مهیا کنند و پیغامی برای شاه بدهند که کماندوها را از قم ببرند. به ذهنشان آمد که مرحوم حاج آقا روح الله کمالوند یکی از روحانیونی بود که خیلی شجاعتی در کارها و صحبتها و سخنرانیها داشت، همفکری با مراجع نیز داشت. گفتند که شنیدهایم آقای حاج آقا روح الله در قم است و منزل ایت الله طاهری خرم آبادی وارد است. ما کوچکترین فرد آن جمع بودیم و رو به من کردند و فرمودند شما این زحمت را بکشید و در منزل آقای طاهری خرم آبادی بروید و به آقای کمالوند بگویید به اینجا بیایند که با ایشان کار داریم. اسم ایشان هم حاج آقا روح الله بود. من رفتم و خوشبختانه گفتند ایشان منزل نیستند و رفتهاند. گفتند منزل آیت الله مکارم رفتهاند. من در منزل آیت الله مکارم رفتم و گفتند قبلاً اینجا بودند و رفتهاند. برگشتیم و گفتم ایشان را پیدا نکردیم. حتی تا این حد آماده شده بودند که به واسطه آقای کمالوند به شاه پیغام بدهند که کماندوها را از قم ببرند و ادامه ندهند.
آیا میتوان به این فکر کرد اگر نظریه ولایت فقیه مطرح نمیشد اساساً یک الگو و روش دیگری برای سقوط رژیم پهلوی بود و به وجود میآمد؟
احتمال این هم داده نمیشد. قدرت شاه قدرت بالایی بود، نه تنها خودش قدرت بالایی داشت، حمایت هم میشد. آمریکا از او حمایت میکرد، شوروی آن زمان از آن حمایت میکرد. این در مقابل آنها مانند یک عبد ذلیل، خاضع و خاشع و تسلیم و بله قربانگو بود. آنها هم چنین کسی را میخواستند در رأس ایران داشته باشند. از این جهت با تمام قدرت از او حمایت میکردند. ساواک آن زمان خیلی قوی بود. خیلیها جرأت نمیکردند در خانه، نزد زن و بچه خودشان حرف سیاسی بزنند، از رعب و وحشتی که به وجود آورده بود. فقط چیزی که اهمیت داشت این بود که ملت ما مسلمان و ملت معتقدی بودند؛ اهل تقلید بودند. از مراجع بزرگوار تقلید میکردند.
احترام میگذاشتند.
بله. یعنی مسائل شرعی و مسائل نماز و روزه خود را از مراجع میگرفتند. این احترام به روحانیت در بین مردم ما بود. مرحوم امام هم به عنوان ولی فقیه که جانشین امام زمان (عج) باید یک فقیه و مجتهد باشد، رهبری امت اسلامی را همینجور که مرجعیت تقلید به عهده یک فقیه مسلم میگذارد، رهبری را هم به عهده فقیه بگذارند.
آن زمان بدنه حوزه با این نظریه.
مخالف نبودند.
ولی همه همراه هم نبودند.
بله. اما مخالف هم نبودند. میشناختند و میدانستند ولایت فقیه به چه معناست. ولایت فقیه را تمام حوزه قبول داشتند، ولی میگفتند جا نمیافتد.
یعنی میگفتند شرایط این نیست.
بله. جا نمیافتد؛ ولی امام با توکلی که به خدا داشت این را مطرح کرد، زمینه هم در مردم وجود داشت.
این روش انقلابی در کل چه اثری در نهضت شیعه گذاشت؟
اینکه «انقلابی» میگوئیم، یعنی مطابق با حق باشد. هر چه مطابق با حق است. یعنی اعتماد به خدا کردن، امید به خدا داشتن است. انقلاب به این معنا است. مگر امام که انقلاب کرد چه کاری کرد؟ امام به مردم گفتند که باید متوسل به خدا شوید و از غیر خدا هم نترسید و به جلو بروید. توکل و اعتماد به خدا جرأت به مردم برای اقداماتشان میدهد و بداند اگر اعتماد به خدا کرد و با پشتوانه الهی شروع کرد پیروز خواهد شد؛ این به معنای انقلابی است. امام (ره) همین کار را کرد و ملت هم تبعیت کردند.
و اثر بزرگ این روی کل شیعه و کل حوزهها بود.
بر کل جهان اسلام اثر گذاشت. این روحیهای است که اعتماد به خداست و هر کسی این اعتماد را دوست دارد، منتهی باید زمینه برای آن ایجاد شود.
شما هم قبل از انقلاب رهبری امام (ره) را دیدید و هم بعد از انقلاب رهبری امام (ره) و حضرت آقا را دیدهاید، اگر بخواهید توصیف کنید تکیه نظام به ولایت فقیه ما را از چه بحرانها و پیچهای تاریخی عبور داد چه مثالهایی میتوانید بزنید؟
در این ۳۰ سالگی که از ارتحال امام (ره) گذشته است، چقدر مشکلات برای کشور ایجاد شده است؟ برخی مشکلاتی بوده که آن مشکل به تنهایی کافی بود که نظام را ساقط کند، اما نظام حفظ شده است. چه چیزی نظام را حفظ کرده است؟ همین توکل و اعتماد به خداست.
قضیه اخیر یعنی کرونا را ببینید؛ واقعاً اگر رهبری مقام معظم رهبری و هدایت ایشان نبود، مشخص نبود میتوانستیم ادامه دهیم و معلوم نبود که کشور ما مانده بود. قدری سستی میشد، قدری ضعف نشان داده میشد، دشمنان هم دنبال بودند و سر همه مسائل را سر ایران میگذاشتند و اصلاً دیگر ایرانی باقی نمیماند.
به خصوص در این ۳۱ سال به عنوان فرد باتجربه و عرصههای مختلف را دیدهاید و فردی که توکل را در وجود امام (ره) دیدید و یاد گرفتهاید، شده بود از برخی مشکلات نگران شوید؟
مشکلات پیش میآید؛ یک جمله مقام معظم رهبری دارند که برخی مواقع مطرح میکنند و این جمله است که میگویند من امیدوار هستم. میگویند به آینده امیدوارم. منشأ این امیدواری به آینده چیست؟ همان توکل به خداست؛ همان، کار میکند. همان توکل است که اجازه نمیدهد آدم دلسرد شود. نمیگذارد آدم ضعف نشان دهد.
آنهم با وجود خیلی از مشکلات!
بله. با همه مشکلاتی که وجود دارد. همین که آقا میگویند این روحیه در من هم وجود دارد و امیدوار هستم. همه مشکلات پیش میآید ولی به نظر ما کوچک میآید. ما یک قدرتی داریم که قدرت لایزال حق است و اراده اوست. وقتی او بخواهد حل میشود، بنابراین هیچ موقع وقتی این مشکلات پیش میآید و آدم به بنبست میرسد و ناامیدکننده نیست، بخاطر همان توکل است.
شما عضو شورای عالی قضائی در زمان حضرت امام (ره) بودید. آن زمان هم یکسری سختیها بود که برخی از اینها واقعاً خاص بود؛ به خصوص در قصه منافقین مسائلی بود که مردم بیگناه به شهادت میرسیدند و باید تصمیماتی گرفته میشد. در آن برهه چه میکردید؟
در آن زمان هم حضرت امام (ره) به ما روحیه میدادند. چند مرتبه جلسه نزد امام گرفته شد که واقعاً اعضای شورای عالی قضائی مستاصل شده بودند و نمیدانستند باید چه کار کنند. بنا شد خدمت امام (ره) برویم و مطلب را بیان کنیم. خدمت امام عرض شد آقا الان چه تعداد رادیو در کل جهان ۲۴ ساعت علیه جمهوری اسلامی حرف میزنند، چقدر تلویزیونها و چقدر افراد و شخصیتهای برجسته دنیا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران صحبت میکنند. چه کار باید کرد؟ نمیتوان با این اوضاع پیش رفت. این را واقعاً جدی خدمت امام (ره) مطرح کردند که با این انواع حملهها و هجمهها علیه این نظام آدم به بنبست میرسد و نمیتوان پیش رفت.
خدا امام (ره) را رحمت کند، تبسمی کردند و فرمودند: از همین باید استفاده کرد، از همین که میبینید علیه این نظام صحبت میشود و هجمه میشود بفهمید اینجا خبری است. اگر این نظام مهمی نبود، این همه هزینه در سطح جهان، رادیوها، تلویزیونها و افراد نمیکردند. تعبیر امام (ره) این بود که معلوم میشود اینجا یک خبری هست! همین را حفظ کنید! همین که اینجا میبینید دشمن زیاد دارد و حمله به او زیاد میشود معلوم میشود یک چیزی است که ارزش دارد اینهمه هجمه و هزینه علیه آن شود. همین را حفظ کنید و ادامه دهید و کار خودتان را پیش ببرید و هیچ وحشت نکنید.
درباره منافقین و به خصوص دهه ۶۰ و مسائلی که عنوان میکنند و برخی عنوان کردند، خیلی مسائل عنوان شد و یک نوار صوتی هم از یکی از آقایان درباره این جریانات بیان شد. در این مسائل چه تدبیری میکردید و چطور با امام (ره) در این زمینه هماهنگ میکردید؟
آن زمان هم حملات زیاد بود. سر و صدا بود که چقدر را اعدام کردند و چقدر را زنده کشتهاند؛ حتی یک مطلب مهمتر از این بود که اسم میخواهم نبرم، یکی از آقایان مراجع که همسایه هم بودیم، من از در منزل بیرون میآمدم و میخواستم به تهران برای شورای عالی قضائی بروم. آن آقا در کوچه قدم میزد. فضای بازی بود و ایشان قدم میزد. من را دید و احوالپرسی کرد و گفت تهران می روید؟ گفتم بله. ایشان به من نصیحت کرد که از این حملهها و زندان کردنها و اعدام کردنها پرهیز کنید. من گفتم دستور امام (ره) است و ما تابع امام (ره) هستیم. گفتند به امام (ره) بگویید ما این کار را نمیکنیم. فرمایش ایشان به من بود.
شما به امام (ره) بگویید که نمیکنید؟
بله. بگویید صلاح نیست و نمیکنید. بگویید مصلحت نیست. به ما درس میداد که به امام (ره) بگویید وضع جوری است که صلاح نیست. من گفتم؛ امام (ره) فرمودند ادامه دهید و با قدرت بروید! حتی این منافقین، آنهایی که سر موضع هستند، امام (ره) تاکید میکردند آنهایی که سر موضع هستند که اگر امروز از زندان بیرون بیاید فردا انفجار ایجاد میکند، با آنها برخورد کنید.
آنهایی که از موضعشان برنگشتهاند، با اینها برخورد کنید. این فرمایش امام (ره) به ما بود. همان طور که نظر امام (ره) بود اقدام میکردیم. خلاف شرعی هم -بحمدالله- مرتکب نمیشدیم. کسی اعدام میشد که جرمی داشت. جرم در حد اعدام بود. اگر کسی جرم او در آن حد هم نبود اعدام نمیشد؛ زندان میشد و شلاق میخورد. من معتقد هستم همان زمان آنهایی که اعدام میشدند حکم آنها مستند به قانون و مستند به شرع بود. اقدامی علیه نظام و جمهوری اسلامی کرده بود که مستحق اعدام بود.
آن قضاتی هم که سرکار بودند قانون در دست داشتند و نظر و رأی امام (ره) را در دست داشتند و بر طبق آن - اگر بنا بر اعدام بود - اعدام میکردند و اگر بنا بر اعدام نبود زندان میدادند و شلاق میزدند. اینکه شهرت میدهند آن زمان گروهی اعدامها میکردند و همینطور برای اینکه انتقام گیری کنند، اعدام میکردند، من میتوانم قسم بخورم اینطور نبوده است. من در جریان بودم. در اصل جریان حضور داشتیم.
الان وقتی نگاه میکنم برخی از افراد طیفهای مختلف سیاسی، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا که در بدنه انقلاب کار کردهاند، برخی به صراحت میگویند منافقین از داعش بدتر بودند.
بله. واقعاً اینچنین بود. منافقین اصلاً رحم در وجود خود نداشتند. اگر کسی را بدست میآورند هرجور بلایی سر او میآوردند؛ لذا امام (ره) همین را در ذهن داشتند و میگفتند انهایی که سر موضع هستند. یعنی موضع شدت عمل را در او میبینید که اگر قدرتی دست او بیاید مثل داعش سر میبرد، بچه را ذبح میکند، زن را سر میبرد، شکم پاره میکند...
واقعاً هم این کار را میکردند.
بله. واقعاً این کارها را میکردند
اشاره به برخی بحرانها کردید و اینکه نظام ولایت فقیه چطور اینها را از سر گذراند. روحیه انقلابی که در کشور حاکم است، این روحیه انقلابی که در این ۴۰ سال ما را جلو برده، چقدر به ما کمک کرده است؟
اصل پیشرفتها همین روحیه است. نه اینکه این یکی از چیزهایی است که باعث پیشرفت شده است، اصل همین روحیه است. این روحیه انقلابی یعنی همان روحیهای است که انسان متوکل به خداست و به غیر خدا نظر ندارد و معتقد است که خداوند هم کمک میکند. این اعتقاد خیلی مهم است. اینکه بحمدالله تاکنون نظام جمهوری اسلامی ایران پیشرفت داشته است و در همه بخشهای مختلف هم توانسته پیشرفت کند، در بخش نظامی بحمدلله پیشرفتهای بسیار بالایی داشتهایم، به دلیل همین روحیه به قول شما انقلابی است.
همین روحیهای که اعتماد به انسان میدهد، پشتوانه به انسان میدهد، قدرت به انسان میدهد که جلو برود و پیروز شود. این جوانان ما دنبال این رفتند و توانستند اکتشافاتی داشته باشند. اگر این روحیه را بتوانیم حفط کنیم خیلی مهم است.
و این روحیه را چقدر از رهبری نظام داریم؟
بله. خیلی. همین قدر که در صحبتهای رهبری این روحیه تزریق میشود، در بیاناتی که مطرح میکنند، در صحبتهای ایشان همین روحیه به مردم تزریق میشود. ما امیدوار هستیم به همین صحبتهایی که ایشان بیان میکنند. صحبتهایی که ایشان میکنند امید میدهد، قدرت به ملت میدهد. حالا به قول خودشان به جوانان؛ جوانان از این روحیه بیشتر استفاده میکنند. نترس پیش میروند. اینکه جوان گرایی میگویند بدین معناست، نه اینکه پیرها کنار بروند، آنها که کار را در دست دارند کنار بروند، ولی آنکه با قدرت جلو میرود و با شجاعت کار را شروع میکند و ادامه میدهد، جوانان هستند.
نقش مقاومت و رهبری ما در تغییر هندسه بینالملل و منطقه ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی ابعاد جهانی پیدا کرد، یعنی الان دیگر انقلاب اسلامی در محدوده جغرافیای ما فقط شناخته نمیشود. این چه تأثیری بود و رهبری انقلاب چه در دوران امام (ره) و چه در دوران حضرت آقا چه تأثیراتی در این قضیه داشته است؟
همین طور که این روحیه در ملت ما تأثیر گذاشت و ملت ما حکومت اسلامی ایجاد کردند و نظام الهی را جای نظام منحط پهلوی نشاندند، این روحیه و این قدرت در جهان اثر گذاشته است.
و الگو شد.
و الگو شد. یعنی مردم جهان فهمیدند که اگر اینجور پیش برویم، موفق میشویم. اگر اینجور پیش برویم پیروز میشویم؛ این روحیه تأثیر گذاشت. این آقایان و گروههایی که به میدان آمدند و بیداری پیدا کردند و اقداماتی انجام دادند، این روحیه در آنها اثر گذاشت و فهمیدند و از این روحیه الگو گرفتند.
امیدوار هستیم که این روحیهای که در ملت ما وجود دارد و با قدرت و شجاعت پیش میبرند و پیروز میشوند، در ابعاد مختلف در مسلمانان جهان الگو گرفته شود و آنها بتوانند پیش بروند و مانند جمهوری اسلامی را در کشورهای خود داشته باشند.
شما از قبل انقلاب که محضر امام (ره) را درک کردید، ایشان یک حساسیت ویژه ای روی فلسطین داشتند. در آن زمان که شاید خیلیها به این فکر نمیکردند امام (ره) روی این قضیه این میزان حساسیت داشتند. بعد از انقلاب اسلامی به موقعیت رژیم صهیونیستی که نگاه میکنیم، چه چیزی میبینیم؟ انقلاب با رژیم صهیونیستی چه کرده است؟
اینها دوامی ندارند گرچه الان پشتوانه و قدرتی دارند، حمایت و کمک میشوند، آمریکا طرفدار آنهاست، برخی کشورهای منطقه حمایت میکنند ولی اینها دوامی ندارند.
وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی در آن زمان میگفت میترسیم که زلزله پیروزی انقلاب اسلامی به پشت مرزهای ما برسد. الان که دیگ فکر میکنید...
الان که وارد هم شده است؛ به مرزهای آنها هم وارد شده است. الحمدلله ملت بزرگوار فلسطین دارند معتقد میشوند که اگر ایران را الگو قرار دهند صهیونیستها را کنار میزنند. مقاومت همان روحیه است؛ روحیهای که خودشان را حفظ کنند، صبرکنند، تحمل کنند تا پیروز شوند، البته طول کشیده است و برای آنها سخت است، ولی به نظر ما اگر همین روحیه مقاومت را الگو بگیرند و ادامه دهند ان شاالله پیروز خواهند شد.
سال گذشته دی ماه اتفاقی افتاد که مردم را به شدت متأثر کرد و البته باعث شد پیوند مجددی بین مردم و نظام اتفاق افتد و آن شهادت «حاج قاسم سلیمانی» بود. «حاج قاسم» در وصیتنامه خود تاکید ویژه ای با نهایت احترامی که به علما و مراجع داشتند، روی حمایت از ولایت فقیه داشتند. به نظر شما چرا حاج قاسم سلیمانی با این شدت میآید و این مسئله را مطرح میکند.
به نظر من ایشان میخواهد تاکید کند. میداند که روحانیت پشتوانه و حامی رهبری هستند. شاید یک صحبتهای متفرقهای به گوش ایشان خورده و چیزهایی شنیده است، تاکید میکند که مبادا یک زمانی فراموش کنید. به روحانیت میگوید نکند یک زمانی فراموش کنید، شاید منشأ این صحبتهایی باشد که به گوش ایشان از برخی افراد خورده، والا اینطور نیست. روحانیت کاملاً معتقد هستند و قبول دارند. رهبری را شناختهاند و پشتوانه ایشان و حامی ایشان هستند و بحمدالله الان هم نداریم کسی که مخالف باشد.
من دوست دارم با یک خاطره ناگفته از خاطرههایی که با حضرت آقا دارید تمام کنید. مسلماً جلسات متعددی خدمت ایشان بودهاید و به ویژه در دوران ریاست حوزههای علمیه کشور و غیره! نکتهای یا ناگفته ای دارید که برای مردم شنیدنی باشد؟
یک زمانی به یاد دارم که سفر مشهد رفتم و به مقام معظم رهبری برخورد کردیم. در مسیر داشتم به حسینیه اصفهانیها میرفتیم که جایی بگیریم و یک ماه میخواستم در مشهد بمانم. در راه به ایشان برخورد کردم. نه من ایشان را میشناختم و نه ایشان من را! ایستادیم و احوالپرسی کردیم. ایشان از من پرسیدند کجا بودید و از کجا میآیید؟ من هم با ایشان احوالپرسی کردیم و ایشان گفتند به حجره ما بیایید. حجره ما ماه رمضان تعطیل است و من در حجره نیستم. در مدرسه نواب حجره داشتند. ما هم از خدا میخواستیم. همان کاری که با آقایان در اصفهان کردیم.
با آقای عمید زنجانی!
بله. قبول کردیم و به حجره ایشان رفتیم و یک ماه رمضان در حجره ایشان ماندیم. حتی یک روز ایشان فرمودند من در جایی ورزش میکنم و شما هم بیایید. با هم آنجا رفتیم و تابلویی هم داشت. ایشان مشغول ورزش کردن خود شدند و ما هم تماشا میکردیم.
ورزش میکردند.
بله. این را خدمت ایشان داشتیم تا بعد از پیروزی انقلاب.. در درس امام (ره) هم باز در قم همدیگر را دیدیم. از اصفهان که به قم آمدم در درس امام (ره) ایشان هم بودند. آنجا هم با هم ارتباط پیدا کردیم که یک زمانی اواخر در مدیریت حوزه قم بودم، جلسهای خدمت آقا در منزل ایشان داشتیم صحبتهایی از اوضاع و وضع حوزهها داشتیم. آقای حجازی و آقای محمدی گلپایگانی هم بودند. وقتی جلسه تمام شد و بلند شدیم، آقا رو به آقای محمدی کردند و فرمودند سابقه رفاقت ما با آقای مقتدایی به چه زمانی باز میگردد؟ آقای محمدی گفت به نظرم از ابتدای انقلاب با هم آشنا بودهاید. آقا فرمودند جلوتر بروید. من گفتم بعد از سفری که خدمت شما بودیم و من به اصفهان رفتم و شما به مشهد رفتید، نامهها و مکاتباتی با هم داشتیم. ایشان نامه میفرستادند و ما هم به ایشان نامه مینوشتیم. گفتم یکی از نامهها را من دارم که شما به من نوشتید. علتی که نگه داشتم این بود که بعد از سفر ما، آن زمان پدر ما مشهد مشرف شدند و با ایشان برخورد کردند. ایشان وقتی شنیده بودند که ایشان پدر ما هستند و با ما قبلاً صحبت کرده بودند، با پدر ما خیلی گرم گرفتند و یک جلسهای هم با هم نشسته بودند.
ایشان در آن نامه از پدر ما تعریف کردند. تعریف کردند که او را «تمام مرد» یافتم. از پدر ما ایشان اینچنین تعبیر کردند. دوتا شعر هم در نامه دارند که این نامه به مناسبت اینکه از پدر ما تعریف کردند، نگه داشتیم. آنجا به ایشان گفتم این سوابق است و من نامه را دارم. بعد آقای مروی یا آقازاده ایشان (رهبری) زنگ زدند که نامه را میتوانید بدهید که ضبط کنیم و برمیگردانیم؟ قول دادند بر میگردانند. آقای مروی را فرستادند که نامه را خدمت ایشان دادیم و ضبط کردند و دوباره به ما بازگرداندند. آن نامه را هنوز من دارم. این آقای رسول جعفریان یک زمانی نامه را نزد من دید و یک مجلهای را برای مجلس چاپ میکرد...
کتابخانه مجلس.
بله. ایشان گفت این گرد میخورد و حیف است، بدهید اینجا ثبت کنیم. من هم قبول کردم.
خیلی سپاسگزارم و محبت کردید.
نظر شما